بیرجندرسا- حسن خُراشادی زاده و مهشید بستانی دو زوج دو چرخه سوار با شعار "در رکاب زندگی" بعد از پیمودن 4500 کیلومتر رکاب زدن و گذشتن از 18 استان کشور بعد از 80 روز به بیرجند برگشتن.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی بیرجندرسا، دو زوج جوان برای شروع زندگی تصمیم گرفتن در تاریخ 9 تیرماه 93، از پاسارگاد ، واقع در استان فارس و پس از رکاب زدن مسیری به مسافت بیش از 4500 کیلومتر و صعود به قلل دنا، سبلان و دماوند ،در 27 شهریور 93 به شهرستان بیرجند برگردند.
حسن خراشادی در وب سایت خود این سفر را اینگونه بیان می کند: عشق و علاقه به سفر، طبیعت گردی و دوچرخه سواری ، ما را بران داشت تا ایده ای نو برای شروع زندگیمان داشته باشیم. و در سفری سخت و در عین حال زیبا و مهیج، خود را محک بزنیم. بدین منظور تصمیم گرفتیم تا برای شروع، ایران را در یک نگاه با دوچرخه بپیماییم. و در عمق روح خود نیز پیمایشی کنیم. در سفر می توان بهتر شناخت و چه بسا در سفری سخت می توان به بهترین آغاز رسید. آغازی مملو از شادی ...
این زوج جوان که با سبک زندگی ساده شروع به ایرانگردی با دوچرخه در اول زندگی خود کردند، هر چند مسیر راه آنها نشان از عشق و علاقه آنها به قدمت ایران زمین را دارد و حتی تاریخ شروع مسافرت آنها خیلی تامل بر انگیز هست ولی عشق و علاقه آنها به ایران زمین و نمایش زندگی ساده همراه با سلامتی و نشاط قابل تحسین است و ما هم برای آنها آرزوی خوشبختی می کنیم و انشا الله این جوانان عاشق وطن بتوانند آینده ایران اسلامی را همچون سربازان 2500 سال قبل تا رزمندگان دلیر هشت سال دفاع مقدس در مقابل تهاجم های دشمنان حفظ کنند.
گوشه ای از خاطرات و عکس های آنها در طول سفر ایرانگردی آنها:
پس از بدرقه ی دوستان، با اتوبوس به سمت شیراز حرکت کردیم. صبح زود ،در ابتدای جاده پاسارگاد پیاده شده و پا در رکاب ،خود را به پاسارگاد رساندیم. تا حوالی عصر محو تماشای زیبایی و شکوه این منطقه بودیم.
سفر آغاز شد...
بعد از بازدید پاسارگاد به سمت پارسه روانه شدیم. شب را در کنار سنگ های عظیم به صبح رساندیم.
عظمت و زیبایی پارسه ، ما را یک روز تمام محسور خود کرد.
پارسه ، حسی عجیب تر از پاسارگاد را القا میکرد. سنگ های یک تکه بزرگ، نقوش زیبا و دقیق،ستون های سرفراز ،همه نشان از تمدنی با شکوه و سرشار از عشق و انسانیت داشت.
و اما شهر عشق...
تا همان حوالی ، هوا گرم بود. کمی گله کردیم از خدا. سعدی را آب پاشیدند و خنک شد...
و به حافظ نرسیده چنان بارانی گرفت که بر خود لرزیدیم.
در مسیر اردکان
مسیر زیبای یاسوج در کنار گردنه های نفس گیرش...
شهر سی سخت بسیار زیبا بود و از نظر ما نه یاسوج،بلکه سی سخت پایتخت طبیعت ایران مینمود.
شهری در کوهپایه ی دنا و مردمانی با فرهنگ...
مسیر سخت یاسوج به سی سخت را به جان خریدیم برای دیدار از کوه های دنا، پسر زاگرس...
صعود با یک روز تاخیر آغاز شد. مسیر دره سی چانی را برای صعود انتخاب کردیم.
بر فراز شانه های پسر زیبای ایران، دنا
قله حوض دال
و مسیر برگشت از دره ی بز کش
دره ای با شیب تند و سنگ ریزه های فراوان که قدم برداشتن را کمی سخت می کرد.
انتخاب این مسیر همانا و خستگی زیاد و زمان بسیار برای بازگشت همان...
پیش به سوی چهار محال و بختیاری
.
.
.
لرستان تا گردنه حيران
خرم آباد به كرمانشاه
بيستون بر سر راه است، مباد از شيرين سخني گفته و غمگين دل فرهاد كنيد
کرمانشاه
طاق بستان
چون دير رسيديم و در را بسته بودند به ديدار از راه دور رضايت داديم.
سقز
ائل گولي
اولين گام ها بر سينه ي ساوالان...
همگام با همنورد عزیزمان ، سیاوش
غوغاي ابر ها در بازگشت
زيبايي هاي ساوالان ، كوه مهربان ، كم نبود.
مشگين شهر به اردبيل
وقتي گرم به گرم بارت اهميت داشته باشد بايد چشم بر زيبايي ها ببندي و بگذري
ورود به استان زيباي گيلان
وارد گیلان که شدیم ، دوست عزیزی به استقبالمان آمد. نتیجه اش شد عکس های دو نفره ی پا بر رکاب
جنگل گیسوم
جاده های فرعی زیبا
به سمت ماسال ، بهشت گیلان
سواحل مازندران
و خداحافظی چند روزه با دریا
پیش به سوی دماوند زیبا...
پیچ و خم های جاده چالوس
باز هم از همان عکس های دو نفره پا در رکاب که کمتر برایمان پیش می آید...
آزادی...!!!
تهران تا خراسان جنوبی
اینجا بارگاه سوم دماوند. ناخواسته شلوغ ترین زمان را برای صعود انتخاب کرده بودیم . بارگاه به شدت شلوغ بود و حتی بیرون به زحمت جایی برای چادر زدن پیدا کردیم. کیسه خواب های خوبی که مناسب خوابیدن در چادر باشد نداشتیم...
شب سردی را پشت سر گذاشتیم و صبح با سرماخوردگی از خواب بیدار شدیم!
تصمیم گرفتیم آن روز را به استراحت بگذرانیم و جایی در بارگاه پیدا کنیم تا روز بعد برای صعود تلاش کنیم.
علائم ارتفاع زدگی هم نداشتیم و با جایی که در بارگاه پیدا کردیم، امید زیادی به صعود داشتیم.
اما...صبح روز بعد بیماری شدیدتر شد و تصمیم به بازگشت گرفتیم.
چه بازگشتی... هر قدم ایستادن و قله را نظاره کردن...
پس از بازگشت از دماوند برای بهبود بیماری دو روز در لاریجان استراحت کردیم. و برای جبران ، از دیدار دوباره ی دریا صرف نظر کردیم.
بازگشت به شمال...
اولین پنچری!
نزدیکی بابل
مینو دشت و اسکان پر ماجرا
تابلوی دوست داشتنی
جنگل گلستان...
دیداری غیر منتظره با دوست و همشهری دوچرخه سوار ، آقای حنفی و خانواده ی مهربانشان
و بالاخره اولین تابلوی بیرجند
در کنار آتشبان های گلستان که خبر از آتش سوزی های فراوان جنگل دادند .
به سمت بجنورد و هوایی آشنا...
بر فراز گردنه بدرانلو
مشهد ، جمع دوستان نجومی !
مشهد دیدار های بسیاری را برایمان رقم زد...
بدرقه خانواده مهشید قبل از خروج از مشهد
به انتهای خراسان رضوی چیزی نمانده بود...
قبل از خضری (اولین شهر در خراسان جنوبی) به شب خوردیم.
شبمانی در آبادی متروکه در نزدیکی جاده، و ستاره باران آسمان...
پایتخت طلای سرخ جهان ، قائن
خبر بیماری و بستری شدن آقای عمیدیان (مدیر کل اداره ورزش و جوانان خراسان جنوبی ) را شنیدیم. و در کمال ناباوری امروز خبر فوت...
از بدترین لحظه های سفر را گذراندیم. امیدمان به بهبودی این مرد تبدیل شد به دعای صبر برای خانواده ای که عزیزی از دست داد. روحشان شاد
این خاطرات دو زوج جوان عاشق تمدن و زیبایی های طبیعت ایران اسلامی است که انشا الله به حق امام رضا(ع) به همراه تمام مردم این مرزو بوم وهمانند تمدن 7000 ساله ایران اسلامی و سربازان وبزرگان 2500 سال قبل به ویژه امام خمینی و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس که هیچگاه از یاد و خاطرات مردم ایرن زمین نمی روند که عاشقانه جانشان را در کف دست گرفتند تا همه ما در صلح و آرامش سر بر بالین بگذاریم خوشبخت و عاقبت بخیر شوند.